8 روش داستان گویی
8 روش داستان گویی | داستان گویی ، داستان سرایی قصه گویی یعنی به کاربردن قصه یا داستان برای درگیر کردن مخاطب، توضیح دادن یک مسئله و درآخر بیان پیام مورد نظر. یادگیری روش های داستان گویی بهترین روش برای تقویت فن بیان است و می تواند جزو مهارت های توسعه فردی دسته بندی گردد.
داستانها می توانند به شکل متنی یا گفتاری گفته شوند ولی استفاده از ویدئو، صوت و تصویر هم به جذاب تر شدن داستان شما کمک خواهد کرد که امروزه آن را داستان گویی دیجیتال مینامند.
داستانها همیشه راهی جهت ایجاد ارتباط بین انسان ها بودهاند. قبل از اینکه مردم نوشتن را فرا بگیرند، و یا زبانی بلد باشند، روی دیوارها برای یکدیگرداستانهایی را به تصویرمی کشیدند. حقیقتا داستان را میتوان مانند یک معجزه دانست. کمتر پدیدهای وجود دارد که علاوه براینکه بر انسانها تاثیر بگذارد ، قادر باشد او را سرگرم کنند ، احساسات او را درگیرکند، به او مطلبی را یاد دهد، موجب تحریک قوه تخیل بشود و در عین حال به سادگی نیز به یاد سپرده شود.
به همین دلیل قدرت عجیب داستان است که پدر و مادر برای کودکان خود داستان تعریف می کنند ، مردم به داستان های کتابها و فیلمها علاقه مند هستند و امروزه کاربرد داستان درآموزش، در همایش ها ، در هنگام بازاریابی و فروش، مذاکره و متقاعدسازی افراد، درکسب وکارها و هر جایی که فکرش را بکنید رواج پیدا کرده است.
داستان گویی یک هنرمحسوب می شود و مانند دیگرهنرها، به تمرین، مهارت و خلاقیت و نیاز دارد. داستان گفتن مانند نقاشی کردن با جملات و کلمات است. در حالی که اغلب افراد قادر به قصه گویی هستند ولی افراد کمتری به داستان گوهای خبره تبدیل میشوند. ممکن است کمی دشواربه نظر برسد ولی همین دشوار بودن باعث تمایزمیان یک داستان ماندگار در ذهن مردم از یک داستان سطحی و زود گذر می شود.
همانگونه که اشاره شد به کار بردن قصه و داستان از گذشته در بین افراد رایج بوده است، زیرا به آسانی توجه انسان را به خود جلب میکند و دشوارترین مفاهیم را به آسانترین آنها بدل میکند. داستانها موجب می شوند قوه تخیل و تصور در افراد تحریک شود و احساسی مشترک را در قصه گو و مخاطب ایجاد میکند.
تحقیقات ثابت کرده اند که گوش دادن به یک روایت یا قصه موجب ترشح شدن هورمون اوکسی توکسین در بدن می شود. ترشح این هورمون در بدن به انسان حس عشق و صمیمیت می دهد، فلذا اگر در پی برقراری رابطه درست با مخاطب خود هستید، داستان گویی میتواند روش بسیار خوبی باشد.
استفاده از داستان فقط جنبه سرگرمی و یا آموزش ندارد. بسیاری از کمپانی ها برای توصیف ویژگیها و تبلیغ محصول خود، ازشیوه داستان گویی استفاده می کنند. مثلا یک کمپانی تولید کننده خودرو به جای نشان دادن قدرت موتور خود با واحد اسب بخار که اغلب افراد درک صحیحی از آن ندارند، داستانی را در قالب ویدیو ساخته و توان خودروی خود را در گذراز تپههای شنی در قیاس با دیگر خودروها به مخاطبان نشان می دهند.
اصول داستان گویی جذاب ما را یاری می دهد تا هر زمان که قصد داریم به مخاطب محتوایی ارائه دهیم– از سخنرانی تا درجلسات کاری، از مکالمه با دوستمان گرفته تا برقراری ارتباط با مشتری – با افزودن داستان به محتوای بی روح و خشک صحبت هایمان، جذابیت آن را افزایش دهیم.
داستان ها به اندازه ای قوی و موثرهستند که بخش زیادی از آیات قرآن را به خود اختصاص داده اند. بزرگانی مانند مولانا، حافظ، فردوسی، سعدی و … خیلی از مطالب و نصایح خود را در شکل داستان ارائه کرده اند.
ما داستان گویی را فقط به این دلیل یاد نمیگیریم که بخواهیم در هر جمعی داستان گویی و مجلس گرمی کنیم. هدف این است که اصول داستان سرایی را بیاموزیم تا در خلال صحبت هایمان از تاثیرآن برای انتقال مفاهیم متعدد بهره ببریم. مثلا زمان معرفی خودمان بجای آنکه یک رزومه کلی از خودمان بدهیم، با تعریف یک داستان خودمان را معرفی می کنیم.
8 روش داستان گویی
1: با مخاطبین خود ارتباط خوبی برقرار کنید
اگر مخاطب و شنونده ازشما راضی نباشد و نتواند با شما ارتباط درستی برقرار نماید، احتمالا با داستان گویی شما هم ارتباط خوبی را برقرار نخواهد کرد، حتی اگردر حال تعریف کردن جذاب ترین و بهترین داستان دنیا باشید.
پس مرحله اول این است که مخاطبان خود را به درستی بشناسید و بتوانید با آن ها به شکل صحیح ارتباط برقرارنمایید. برای شناخت مخاطب در زمان داستان گویی، باید به یک دسته از ویژگی های مهم دقت کنید، از جمله:
- تعداد
- جنسیت
- شغل
- تحصیلات
- سن
- فرهنگ
2 : بر داستان خود تسلط داشته باشید
نکته ای که بسیار زیاد باید به آن توجه کنید، تسلط به داستانی است که تصمیم به تعریف آن دارید. اگر این گونه نباشد قطعاً شما، خودتان میزان جذابیت داستان را کاهش داده اید.
شما باید بتوانید ماجرا را از اول تا آخر به خوبی برای مخاطب خود تعریف کنید تا بتواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند؛ در غیر این صورت علاوه بر اینکه از داستان شما لذت نخواهد برد، بلکه امکان دارد بی حوصله شود و به دیگر صحبت های شما هم توجهی نکند. چرا که اگر حتی یک قسمت از داستان را به درستی متوجه نشود، موضوع اصلی داستان از دستش خارج خواهد شد و ادامه آن را هم نمیتواند بفهمد. در نتیجه دقت خود را از شما و داستان شما می گیرد و به جای دیگری معطوف می کند و ممکن است این مسئله تا آخرهم ادامه دار باشد.
پس حتماً پیش از بیان داستان از تسلط خود به آن مطمئن باشید تا بتوانید آن را به جذاب ترین شکل ممکن تعریف کنید.
3: شخصیت های داستان را معرفی کنید
نکته بعدی، معرفی کردن شخصیت های داستان است. قطعا شنونده وقتی شخصیت های داستان را نشناسد، نمی تواند با داستان ارتباط خوبی هم برقرار کند.
مقداری به فیلم و سریال های که تا امروزتماشا کرده اید و به آن ها علاقه مند شده اید فکرکنید؛ در آن فیلم ها به دلیل اینکه شما شخصیت های داستان فیلم را به خوبی می شناختید و با آن ها ارتباط برقرار کرده بودید، در همه حال همراهیشان می کردید؛ یعنی با خنده آن ها می خندیدید، با گریه شان اشک می ریختید، زمان نگرانی آن ها دچار استرس می شدید و…
حالا شما اگر بتوانید شخصیت های داستان خود را به شکل دقیق به شنونده معرفی کنید و کاری کنید که او نیز همین اندازه با آن ها خوب ارتباط برقرار کند، قسمت بزرگی از مسیر داستان گویی را به درستی طی کرده اید و آن را به خوبی در ذهن شنونده تثبیت کرده اید. پس حتماً شخصیت ها و کاراکترهای داستان خود را با تمام جزئیات و ویژگی های برای مخاطبان بیان کنید.
4: جزئیات داستان را برای مخاطب تعریف کنید
جزئیات داستان هم مثل شخصیت های داستان بسیار یا اهمییت هستند. در واقع شما باید با تعریف جزئیات باید سعی کنید که مخاطب همه آن ها را در ذهن خود تصور کند و در واقع خود را در فضای داستان شما تجسم کند.
5: در داستان خود هیجان ایجاد کنید
طبیعتاً داستانی که هیچ بالا و پایین و هیجانی نداشته باشد و به مخاطب کمی استرس ندهد، به هیچ عنوان نمیتواند جذاب باشد و به هیچ دردی نمی خورد.هنگامی داستان موثر واقع خواهد شد که شنونده تمام لحظات آن را دنبال کند و منتظر رخ دادن اتفاقات جدیدی باشد؛ اما اگرداستان یک نواخت و بی هیجان باشد کمترین تاثیر ممکن بر مخاطب را خواهد داشت.
پس یا داستانی تعریف کنید که پر هیجان باشد و یا کلا داستانی تعریف نکنید! به این دلیل که داستان گویی شما نتیجه ای نخواهد داشت.
6: به واکنش های مخاطبان توجه کنید
یکی از آسان ترین روش ها برای این که متوجه شوید مخاطب شما به داستانتان علاقه دارد و یا اصلاً درداستان شما هیجانی وجود دارد یا خیر، این است که به واکنش های مخاطب خود توجه کنید. یعنی ببینید اگر چهر شنونده خنده رو است، به داستان شما با انرژی گوش می کند، تمام توجهش به شما است و… قطعاً داستان شما جذاب و تاثیر گذار است؛ اما اگر مخاطبان شما بی توجه بودند، با یکدیگر حرف میزدند، محیط اطراف را نگاه می کردند و… قطعا باید تغییری در شکل داستان خود به وجود آورید تا جذابیت را به داستان برگردانید. در غیر این صورت بدون شک ادامه دادن داستان بی اثر خواهد بود.
7: داستان شما باید با موضوع مرتبط باشد
تصور کنید در میان سخنان خود که درمورد سحرخیزی است، داستانی درمورد انرژی هسته ای تعریف کنید! آیا این داستان شما اثری خواهد داشت؟ طبیعتا نه؛ حتی اگر این داستانی که تعریف میکنید هم بسیار جذاب و هیجان انگیزباشد، چرا که به موضوع سخنان های شما ربطی ندارد و به طور کلی ذهن مخاطب را منحرف می کند. اگر این اتفاق هم بیافتد حتما کارتان سخت ترنیزخواهد بود. زیرا که هنگامی که تمرکز مخاطب از روی یک موضوع برداشته شود و دوباره به آن بازگردد، قسمت زیادی از توجهش
کاهش می یابد! در این حالت هم مشخص است که چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مخاطب به ادامه سخنان شما توجهی نمی کند و کلا شیرازه سخنانتان از هم خواهد پاشید..
پس داستانی را برای تعریف برگزینید که با موضوعتان درارتباط باشد.
8: به زبان بدن خود دقت کنید
زبان بدن شما، یکی از اساسی ترین خصوصیاتی است که بایستی درهنگام داستان گویی به آن توجه کنید. شما قطعا نمی توانید یک داستان پر هیجان و استرس را به آرامی و در کمال خونسردی تعریف کنید! مسلماً این طور بیان کردن داستان نه تنها اثرگذاری درستی روی مخاطب ندارد، بلکه ممکن است تاثیر منفی نیز بگذارد.
اغلب سعی کنید زبان بدن خود را با داستانتان مطابقت دهید. به این معنی که اگر داستان شما غمناک است، با حالت ناراحتی و به آرامی آن را تعریف کنید، اگر داستان شما خنده دار و کمدی است، قطعا باید آن را با حالت خنده و پر انرژی تعریف کنید، اگر داستان شما پر هیجان است، باید با جنب و جوش و سرحال داستان خود را تعریف کنید و در یک جمله؛ مطابق با داستان خود، زبان بدن خودتان را هم هماهنگ کنید.
دیگر روش های جذاب داستان گویی
نتیجه گیری خوبی داشته باشید
نتیجه گیری یکی از مهم ترین قسمت های داستان به حساب می آید. چرا که شما حتما برای این که
داستانتان را بیان کنید هدفی داشته اید و قصد داشته اید که موضوعی را در شکل داستان به مخاطب خود برسانید. توجه کنید که اگر نتوانید این بخش را به درستی پیش ببرید و نتیجه گیری خوبی از داستان نداشته باشید، تمام صحبت های شما بی اثر خواهد شد و به قصد خود از بیان داستان نخواهید رسید.
بنابراین در آخر سخنان خود حتماً به شکل واضح نتیجه گیری را عنوان کنید.
حالا خود را به جای شنونده ها بگذارید. با یاری مکالمه میان شخصیت های داستان و روایت قصه از زبان هرکدام از کارکترها، داستان را با تکیه بر تصاویر ذهنی خود یک باردیگر بنویسید. حالا داستان را با صدای بلند تعریف کنید. زمانی که به جای شخصیت های داستان حرف می زنید خود را آزاد بگذارید تا مانند آن ها رفتار کنید و حرف بزنید. گاهی شما جزئیات صحنه را که در ذهن خود تصورکرده اید برای مخاطبان توصیف می کنید. گاهی نیز خود را به جای شخصیت ها می گذارید و احساس آن ها را درک می کنید. به خود اجازه دهید تا در بین ماجرای داستان قرار بگیرید و به مخاطبان بگویید که چه اتفاقی دردنیای داستانتان در حال رخ دادن است. برای همه چیز از قبل برنامه ریزی نکنید، در عوض همزمان با آماده شدن برای قصه گویی، خودتان را رها کنید و به خودتان این اجازه را بدهید که بازی کنید. اصلا خجالت نکشید. بارها امتحان کنید. هنگامی که بارها و بارها قصه را بازگو کردید، درمی یابید که بسیاری از لحظه ها و حرکت ها ناخود آگاه در اجراهای مختلف تکرار می شوند. احتمالا، این ها حرکات و صداهای درستی هستند اما با این وجود، ژست های تازه و صداهای جذاب و مناسب دیگر هم کم کم پیدا می شوند و شما باید اجازه دهید تا بر روی حرکات شما اثر بگذارند. شنونده از دیدن خطرکردن شما لذت می برد. بنابراین، نهراسید و خود را در دل قصه بیاندازید. اجازه بدهید تن صدای تان بلند تر و نرم تر شود و اوج بگیرد. خودتان را آزاد کنید تا کل بدن تان در بازی کردن حرکات مشارکت کنند.
داستان گویی را با یک معمای کوچک آغاز کنید
اگر شما قصد ندارید در ابتدای داستان از ایجاد حسِ سردرگمی بهره ببرید، طرحِ معما برای مخاطبان و شنوندگان میتواند بسیار مفید باشد. خصوصا اگر معمای مذکور برای راویِ داستان هم وجود داشته باشد. این کار میتواند سریعا راوی و شنونده داستان را شریک جرم نماید. یک سؤال بدون پاسخ میتواند حتی کل داستان راتحت تاثیر قرار دهد. مثل سوالی که دیوید کاپرفیلدِ رمان چارلز دیکنزطرح می کند.
در داستان گویی مکالمهها را به حداقل برسانید
اگر فکر میکنید مجبورید در داستان خود مکالمه های طولانی را وارد کنید ، بدانید که خوانندگان خود را به گردابی می اندازید که ممکن است آنها را از شما دور کند. راه درست این است که مکالمه را در یک خط بگنجانید و قبل از ادامهی آن، به محتوای اصلی داستان خود برگردید و اطلاعات تکمیلی راجع به آن بدهید. تجربه مشخص کرده، توجه به مکالمههای طولانی در آغاز داستان همیشه دشواراست.
روش و مراحل «داستان گویی »:
«قصّهگو»، مانند نویسنده باید اول برای داستانش زمینه سازی نماید. بعد گره و چالشی برای قهرمان داستان طرح کند و کم کم داستان را به سوی اوج جلو ببرد تا این كه گره داستان باز شود و نتیجه لازم كه هدف اصلی قصّهگو است، به دست بیآید. بنابراین مراحل قصه گویی عبارتند از:
- زمینه چینی؛
- بحران و گره؛
- اوجگیری؛
- نقطه اوج؛
- فرود؛
- پایان.
درباره تام آکادمی
موسسه تام آكادمی که زير نظر گروه آموزشی پژوهشی تام فعاليت میکند، فعالیت اصلی خود را در قالب یک شعار محوری، یعنی دسترسی سريع و آسان و بدون واسطه به محتواي آموزشی، مشاورهای و پژوهشی در همه حوزهها تعریف نموده است.
نوشته های بیشتر از تام آکادمی
دیدگاهتان را بنویسید